دختری در جنگل p5

که صدای همون پسری که به اسم ارباب میشناختمش از پشت سرم اومد
_اینجا چخبره؟؟؟؟
+ عذر میخوام ارباب که همچین جسارتی میکنم اما خوب یادمه که یکی از قوانین عمارت اینه که کسی حق نداره شمارو به اسم کوچیک صدا کنه چه برسه به اینکه اسمتونو کوتاه کنه و متاسفانه لیا خانم این قانون رو نقض کرده
_او جدی؟(پوزخند) جیک
#بله ارباب
_ لیا رو ببر اتاق شکنجه و هرکاری خودت دوست داری باهاش بکن(پوزخند)
=نهههههههههه
لیا رو بردن
ارباب دوباره نگاهم کرد
_ازت خوشم اومد دختر جسوری هستی و مث بقیه هرزه نیستی
+درسته
_هنوز باکر...
+ب..بله
_جالبه...یه قهوه با مخلفات بیار اتاقم
+چشم
رفتم تو اشپزخونه و یه قهوه درست کردم و کنارش بیسکوییت و شکلات و شیر شکر گذاشتم توی سینی و بردم تا دم در اتاقش
اصلا چرا همچین سوالی ازم کرد؟
توی فکر بودم که...
یه حمایتمون نشه؟:))))))))))))))))))))))
دیدگاه ها (۰)

دختری در جنگلp6

دختری در جنگل p7

لیا خانم توی رمانموننننن

دختری در جنگلp4

(وقتی با پسر عموت گرم میگیری..)«p2»لیا تو تخت دراز کشیده بود...

#تاج_چهار_فصل 👑p5دانبی:آقای کیم؟میتونم بیام داخل؟تهیونگ:بیاد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط